چیز ها دیدم در روی زمین:
کودکی دیدم ، ماه را بو می کرد.
قفسی دیدم که در آن ، روشنی پر پر می زد.
نردبانی که از آن ، عشق می رفت به بام ملکوت.
من زنی را دیدم ، نور در هاون می کوبید.
ظهر در سفره ی آنان نان بود ، سبزی بود ، دوری شبنم بود ، کاسه ی داغ محبت بود.

من گدایی دیدم ، در به در می رفت آوار چکاوک می خواست
و سپوری که به یک پوسته ی خربزه می برد نماز.

بره ای را دیدم، بادبادک می خورد.
من الاغی دیدم، یونجه را می فهمید.
در چراگاه «نصیحت» گاوی دیدم سیر.

شاعری دیدم هنگام خطاب ، به گل سوسن می گفت :« شما »

من کتابی دیدم ، واژه هایش همه از جنس بلور.
کاغذی دیدم ،از جنس بهار.
موزه ای دیدم دور از سبزه،
مسجدی دور از آب
سر بالین فقیهی نومید ، کوزه ای دیدم لبریز سوال.


من قطاری دیدم ، روشنایی می برد.
من قطاری دیدم ، فقه می برد و چه سنگین می رفت.
من قطاری دیدم ، که سیاست می برد ( و چه خالی می رفت. )
من قطاری دیدم ، تخم نیلوفر و آوار قناری می برد.
و هواپیمایی که در آن اوج هزاران پایی 
خاک از شیشه ی آن پیدا بود :
کاکل پوپک ،
خال های پَر پروانه ،
عکس غوکی در حوض 
و عبور مگس از کوچه ی تنهایی.
خواهش روشن یک گنجشک ، وقتی از روی چناری به زمین می آید.

و بلوغ خورشید.
و هم آغوشی زیبای عروسک با صبح.


مادرم آن پایین
استکان ها را در خاطره ی شط می شست.

شهر پیدا بود :
رویش هندسی سیمان ، آهن ، سنگ.
سقف بی کفتر صدها اتوبوس.
گل فروشی گل هایش را می کرد حراج.
در میان دو درخت گل یاس ، شاعری تابی می بست.
پسری سنگ به دیوار دبستان می زد.
کودکی هسته ی زردآلو را ، روی سجاره ی بی رنگ پدر تف می کرد.

و بزی از « خزر » نقشه ی جغرافی ، آب می خورد.


چرخ یک گاری در حسرت واماندن اسب ،
اسب در حسرت خوابیدن گاری چی ،
مرد گاری چی در حسرت مرگ.

عشق پیدا بود ، موج پیدا بود.
برف پیدا بود ، دوستی پیدا بود.
کلمه پیدا بود.
آب پیدا بود ، عکس اشیا در آب.
سایه گاه خنک یاخته ها در تف خون.
سمت مرطوب حیات.
شرق اندوه نهاد بشری.
فصل ولگردی در کوچه ی زن.
بوی تنهایی در کوچه ی فصل.

دست تابستان یک بادبزن پیدا بود.

سفر دانه به گل.

سفر پیچک این خانه به آن خانه.
سفر ماه به حوض.
فوران گل حسرت از خاک.
ریزش تاک جوان از دیوار.
بارش شبنم روی پل خواب.
پرش شادی از خندق مرگ.
گذر حادثه از پشت کلام.

جنگ یک روزنه با خواهش نور؛
جنگ یک پله با پای بلند خورشید.
جنگ تنهایی با یک آواز.
جنگ زیبای گلابی ها با خالی یک زنبیل.
جنگ خونین انار و دندان.
جنگ « نازی » ها با ساقه ی ناز.
جنگ طوطی و فصاحت با هم .
جنگ پیشانی با سردی مُهر.

حمله ی کاشی مسجد به سجود.
حمله ی باد به معراج حباب صابون.
حمله ی لشگر پروانه به برنامه ی « دفع آفات ».
حمله ی دسته ی سنجاقک ، به صف کارگر « لوله کشی ».
حمله ی هنگ سیاه قلم نی به حروف سربی.
حمله ی واژه به فک شاعر.

فتح یک قرن به دست یک شعر.
فتح یک باغ به دست یک سار.
فتح یک کوچه به دست دو سلام.
فتح یک شهر به دست سه چهار اسب سوار چوبی.
فتح یک عید به دست دو عروسک ، یک توپ.

قتل یک جغجغه روی تشک بعد از ظهر.
قتل یک قصه سر کوچه ی خواب.
قتل یک غصه به دستور سرود.
قتل مهتاب به فرمان نئون.
قتل یک بید به دست « دولت ».
قتل یک شاعر افسرده به دست گل یخ.