هنوز صدای معلم کلاس چهارم ابتدایی در مدرسه شهید علی گودرزی خرم آباد در گوشم طنین دارد وقتی این بیت زیبا را می خواند که:
دریغ است ایران که ویران شودکنام پلنگان و شیران شود

خانم معلم این بیت را همانجور معنی می کرد که هنوز هم معنی می شود. یک معنی ساده و بلکه ساده انگارانه که سالهاست ورد زبان عموم است! معنای مصرع اول روشن است و محل مناقشه نیست اما در خصوص مصرع دوم چیزی که اشتهار دارد این گونه است که فردوسی ،شاعر پاکنهاد ما ،با حسرت می گوید که دریغ است ایران جایگاه شیران و پلنگان ( استعاره از دشمن ) شود.
برای اینکه مستند این گفته را نشان دهم شما را ارجاع می دهم به سایت شبکه آموزش سیما که در درس بیست و هشتم تمرین انشاء این بیت را مثل همه معلم های ادبیات این گونه معنی کرده است:

حيف است که ايران ويران شود و محل لانه جانوران وحشي مثل شير و پلنگ شود (يعني دشمنان خونخوار در آن لانه کنند.) (لینک شبکه آموزش)

 این معنی ساده اندیشانه به دلایلی که خواهم گفت باطل است و نشان می دهد که در همه این سالها و بلکه قرون شعر را غلط خوانده ایم.

این بیت درشاهنامه از قول مردم ایران علیه کیکاوس آمده است. وقتی که کیکاوس به هاماوران حمله می کند در جنگ اسیرمی شود. ازاین سو تورانیان هجوم می آورند، و سپاه ایران پراکنده و جمع زیادی از ایرانیان  اسیرمی شوند. پس ایرانیان  آزادیخواه به رستم پناه می برند و از بی تدبیری کاوس که کشوررا به باد فنا داده، شکایت می برند. در این جاست که در وصف حال ایشان می گوید  :

سپاه اندرایران پراکنده شد زن و مرد و کودک همه بنده شددو بهره سوی زاولستان شدند به خواهش برپوردستان شدندکه مارا زبدها تو باشی پناه چو گم شد سرتاج کاوس شاهدریغ است ایران که ویران شود کنام پلنگان و شیران شود

اولین نکته ای که باعث تشکیک در معنی رایج این بیت می شود آنجاست که در کمال شگفتی و برخلاف اعتقاد عمومی ایران که همیشه پهلوانان و دلیران خود را به شیر تشبیه کرده اند در اینجا دشمن به شیر تشبیه شده است! آیا فردوسی که خود  استاد نماد سازی است در این بیت در نشانه سازی دچار اشتباه شده است؟ چگونه باور پذیر است که صفت آرش و سهراب صفت دشمن بد کیش باشد؟ و مگر نه آنکه شیر نشانه شجاعت است و از دیر باز دشمن زبون و ناتوان معرفی می شود ؟ پس چگونه فردوسی به عوض صفات رایج دشمن چون "دد" ، "دیو " ،" اهریمن" ،"شغال"، " موشان" و "روبهان" از صفت" شیر" که نشانه دلیری و توانمندی و سروری و شجاعت است و "پلنگ" که  نماد غرور و چالاکی و قدرت است استفاده می کند؟!

این پارادوکس معنایی گناه فردوسی نیست بلکه حاصل خوانش نادرست است . آنچنان که گاه استادان ادبیات ناچار شده اند برای حل این تناقض چنین استدلال کنند که شیر هم معنای مثبت دارد و هم معنای منفی!:

« در شاهنامه، فردوسي از شير به شكل مثبت يعني شجاعت و هم نقش منفي درنده‌خويي بهره مي‌برد.فردوسي در اين ابيات براساس متون كهن ادب پارسي از وجه منفي شير استفاده كرده است. اين در حالي است كه در ابيات ديگري به خصوص آن جايي كه از پهلوانان به عنوان نره شيران نام مي‌برد به صورت مثبت از شير بهره مي‌برد.»( فرهنگ جانوران در ادب فارسي /دكتر منيژه عبداللهي ) لینک مطلب

این تناقض گویی زیبنده کسی نیست که استاد و بلکه احیاگر زبان فارسی نامیده می شود.
و شگفت آنکه بسیاری صداوسیما را به خاطر پخش سرود زیبایی  با این مضمون :
« ایران خاک دلیران / ایران کنام شیران / ایران همیشه جاویدان»
سرزنش کردند که چرا گاف کرده و ایران را با افتخار کنام دشمنان خوانده است!
البته شاید  واژه " کنام" در آغاز مصرع یکی از دلایل این اشتباه  تاریخی باشد. در واقع کنام را چنان نام بدی تصور کرده اند که بعید است شاعر بلند مرتبه ما ایران را کنام بنامد! آنچنانکه به عنوان مثال وزیر پیشین فرهنگ به همین خاطر چنین افاضه فرموده اند :

«فردوسي درباره ايران مي گويد: که ايران باغي است خرم بهار/ همه پر از لاله کامکار. در جاي ديگري هم مي گويد دريغ است که ايران ويران شود/ کنام پلنگان شيران شود. اگر ما اين دو تعبير را در کنار يکديگر قرار دهيم، به کنه تعبيري که فردوسي از ايران ارائه مي دهد مي رسيم.در نگاه فردوسي کنام يعني جنگل و جايي که قانون در آن نيست. اما باغ داراي نظم است و محل روييدن علفهاي هرز نيست. ايران فردوسي که ايران واقعي است سرزميني است اهورايي که دشمنان زيادي دارد. در تعبير حکيم توس دشمنان ايران اهريمنان هستند که مخالف سرسبزي و بالندگي اين خاک اهورايي هستند. »(احمد مسجد جامعی/سخنرانی در مراسم روز جهانی موزه ها)

کنام در ادبیات فارسی علاوه بر لانه جانور ان معنی آرامگاه و آشیانه انسان هم می دهد( ر.ک لغت نامه ذیل همین ماده)به عنوان مثال خاقانی گوید:

من خاک خاک او که ز تبریزکوفه ساختخاکیست کاندر او اسداﷲ کند کنام  

اما معنای درست بیت کدام است؟
 چنین می پندارم که شاعر در مصرع دوم "کنام  پلنگان و شیران" اشاره به مام میهن دارد و "شود" در انتهای بیت معنی از دست دادن می دهد. در واقع فردوسی بیان می دارد که دریغ است ایران که آشیانه مردان شجاع و دلیر (بسان شیر و پلنگ) است از دست برود  و ویران شود.

"شود" به معنی رفتن در ادبیات فارسی سابقه ای مدید دارد:

·      چون چند روز بشد لشگرش حسن بن قحطبه را بر خود امیر کردند (زین، 120)

·     و چهار بار پادشاهی از ایران بشد (مقدمه 10)

·    گر سخن گوید آب سخن ما برود
  
 بشود دور ستاره چو برآید مهتاب (فرخی 16)

(ر. ک گفتار سبز 12/8/86 پست 140)

 چیزی که گمان بنده را بر این معنی استوار می سازد آن است که اگر "شود" را به معنی "از دست رفتن" بگیریم با "شود" در مصرع اول "جناس تام" می شود که صنعتی ادبی است و نشانه قوت ذوق شاعر است و از طرفی چون حکم قافیه می یابد این بیت "دو قافیه ای" می شود که باز از صنعت های ادبی و از طبع آزمایی های رایج شاعران است. اضافه بر همه این ها چینش هنرمندانه واژگان به شکلی که نه معنای نزدیک به ذهن که معنای بعید آن مورد نظر گوینده باشد از دیگر صنعت های شعری و از توانمندی های خاص شاعران است که فردوسی ،استاد همه سخندانان، در این بیت به خوبی از آن استفاده کرده است.